**مشک برداشت که سیراب کند دریا را **
مـشک بـرداشت که سیـراب کـند دریـا را
رفـت تـا تـشنـگیاش آب کـند دریـا را
آب روشن شد و عکـس قـمر افتاد در آب
مـاه میخواست که مهتاب کند دریا را
تـشنه میخواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره ی آب
زخم میخورد که خوناب کند دریا را
نـاگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تـا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهـریه گُل بـود و اِلاّ خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریـا را
روی دست تو ندیده است کسی دریادل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
**بسم الله العلیم **
*عرفان بحر *
حقیقت بحر و ارتباط آن با اسم حضرت زهرا سلام الله علیها
جدول اعداد " بحر و البحر" :
ابجد کبیر بحر =210=کبیر امام حسین | کبیر بسیط بحر =213=کبیر بسیط زهرا | کبیر بینات بحر =3 |
ابجد صغیر بحر =18=صغیر بینات طاهره | صغیر بسیط بحر =21 =صغیر بسیط زهرا | صغیر بینات بحر=3 |
ابجد وضعی بحر =30=وضعی بینات آب | وضعی بسیط بحر =33= وضعی بسیط زهرا | وضعی بینات بحر=3 |
بسیار زیبا و شگفت اینکه تمام اعداد ( بحر) با تمام اعداد بسیط (زهرا ) یکی است . بحر مساوی است با بسیط زهرا .
حقیقت بحر زهرا سلام الله علیهاست .
ابجد صغیر بسیط " البحر "= 47 =ابجد وضعی " حسین " علیه السلام
ابجد وضعی بینات " البحر " =46 =ابجد وضعی بینات " حسین " علیه السلام
ابجد صغیر بینات " البحر " = 22 = ابجد صغیر بینات " حسین " علیه السلام
و در مورد عدد 3 در قسمت عرفان آب توضیح دادیم .
** حقیقت لیلة القدر **
به عقل می گویند روز، به نفس می گویند شب. بحث لیل القدر در اینجا برایتان حل شود. به عقل می گویند روز، یوم الجمع. قلب یا نفس را می گویند شب. لیله. جبرئیل، لیله القدر هست. عقل اول، یوم الجمع هست. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را ازش تعبیر می کنند به روز یا یوم. این نور به جبرئیل می تابد ازش متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست ازش تعبیر می کنند به شب.
کثرت خوب نیست وحدت خوب هست. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن گفته اند نور، روز و یوم و یوم الجمع هم هست. یعنی آن نوری که جمع هست همه اسماء خدا در آن جمع هست. اما این نور که می تابد به جبرئیل، جبرئیل متکثرش می کند. و لذا جبرئیل را می گویند لیل القدر. شب به او می گویند. شب عدم نور هست. روز وجود نور هست. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن گفته اند روز. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت ست، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت هست از این جاست که به جبرئیل می گوییم لیل القدر.
حالا عقل خود پیغمبر یوم الجمع هست. یعنی با عقل اول اتحاد پیدا کرده، عقل پیغمبر روز است روز. در آنجا نور الله به عقل اول خورده و این نور روز هست چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع هست پس عقل پیغمبر می شود یوم الجمع. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لیل القدر نیست قلب کارایی ندارد.
اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش قوت پیدا کرده با عقل پدرش، هم نفس خیلی قوت پیدا کرده با جبرئیل اتحاد پیدا کرده، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع هست و هم لیل القدر. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده و این عقل را روشن کرده شده روز و چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء هست همه اسماء را به یک وجود واحد دارد عقل فاطمه می شود یوم الجمع از آنجا می تاباند به قلب خودش می شود لیل القدر چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم هست لذا این که می گوید انا انزلناه فی لیل القدر.
ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. می شه دو جور تفسیرش کنیم: ما نازلش کردیم از عقل اول به مقام جبرئیل که جبرئیل شب هست. یا بگو نازلش کردیم از عقل پیغمبر به قلب فاطمه. قرآن را در لیل القدر از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل هست از آنجا نازلش کردیم بر قلب فاطمه، آن قلب می شود لیل القدر. فاطمه زهرا درمقام قلب هست. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم عیب ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل هست و از جهت قلبی، لیل القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند دیگه عالم پیدا می شود و غرض خدا برآورده می شود که می خواست فیض وجود به آخرین مرتبه خودش برسد که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه که نمی شود باید واحد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید.
حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند لذا این که گفتیم انا انزلناه فی لیل القدر. قرآن را در لیل القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم عیب ندارد چون امام زمان در مقام قلب هست مقام قلب هم دارد. و بنابراین اینکه اینها هستند این یازده نفر باید باشند. شما ببینید در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی عالم را تدبیر کند. چون عرض کردم عقل هست دیگر نمی توانست باز کند این نور را. باید در کنارش فاطمه باشد که این نور از عقل علی به قلب فاطمه بتابد تا بعد از یوم الجمع عقل علی به لیل القدر قلب فاطمه بتابد در آنجا آن نور متجزی شود، جدا شود تا عالم آفرینش پدیدار شود و تدبیر شود. بعد از حضرت فاطمه زهرا دیگر دو نفر نیستند علی و فاطمه نیستند. امام حسن هم در مقام عقل هست هم در مقام قلب. امام حسین هم در مقام عقل هست هم درمقام قلب. امام حسن در مقام عقلش نور الله را می گیرد می تاباند به قلبش، قلب آن را باز می کند تجزیه می کند، عالم طبیعت خلق می شود ایجاد می شود تدبیر می شود به همین ترتبیب تا اولاد دیگر.
این روایت لولاک می خواهد بگوید که حضرت زهرا در مقام قلب هست.
*******************************************************************************************
پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها
علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله
http://meraatezat.blog.ir/post/142/حقیقت-لیل-القدر
."لَیلَةُ القَدرِ"
دقت کن! "لیل"، شب است. "لیله" هم شب است. اما در جهانِ سالکان، معنایِ وجودی این دو یکسان نیست. چه "لیل"، مذکر است و "لیله" مؤنث. و تمام داستان از همینجا آغاز می شود. در سوره ی قدر، "لیله" را بکار می بَرَد. مؤنث را. و این شبی است که آبستن حوادث شگرف است. چه تمام اتفاقات در وجود او می افتد. در "لیل"، که مذکر است، داستان، پوشندگی است. به تاریکی رفتن است، "وَ اللَّیلِ اِذا یَغشَی" ( قسم به شب آنگاه که می پوشاند). اما در "لیله"، داستان نزول نور است، حکایت حیات و بالندگی است. در "لیل"، س و به خواب رفتن است، در "لیله"، بیداری و احیاء است. و این "لیله" است که از هزار ماه بهتر است، چرا که "قدر"، مضاف الیه او شده است. از این منظر، "لیله" اشاره به نیروی مؤنث کل است. آن نفس پاکِ پذیرا. همانکه قدرت پرورش دهندگی را به وفور در خود دارد. همان وجودی که مهبط ملائکه و روح است. وجودی که "کل امر"، در جهان او به وقوع می پیوندد و انسان های کامل از وجود اوست که به منصه ظهور می رسند. "لیله" اشاره به وجه هستی ساز وجود است، هر شبی نیست. نمی تواند باشد، زیرا یکی است، فرد است. "لیله"، تسلیم محض است. جز این باشد، نزولی در کار نیست. خیر و برکت کجا فرود آیند؟! ای دوست، وجودت را با تسلیم محض، برای نزول بهترین ها آماده کن. در این چند روز باقیمانده، با مراقبه ای جانانه بیدار باش. اَحیاء را اِحیاء کن. شب زندگان را دریاب. و بدان آنچه در عالَم کبیر اتفاق افتد، در عالَم صغیر نیز که تو باشی، اتفاق خواهد افتاد. "لیله" خود را آماده کن و امسال از او خواستش را بخواه. دست از خواست خود بر دار، تا او هر آنچه که خود صلاح می داند بر تو فرود آرد. جز صلاحش چیزی مخواه. در دعاهایت دستور نده، چون گذشته آرزوهایت را لیست نکن. بلکه تمام وجودت را تسلیم وار در اختیارش بگذار. یکبار هم که شده حرف گوش کن و در برابرش یک پذیرش تام باش. چون "لیله" باش، آرام و پذیرا. و نترس، زیرا آن، "سلام" است تا طلوع سپیده دم. و هشیار باش وقتی قرآن می فرماید که؛ خداوند بین آدمی و قلبش است، وقتی می فرماید؛ "اِنَّ مَعِیَ رَبّی"، پس دریاب که این عظمت ها از کجا به کجا نازل می شود و مرکزش کجاست. قدر این لیله ات را بدان.
*******************************
مسعود ریاعی
www.masoudriaei.com
t.me/masoudriaei
** حقیقت لیلة القدر **
به عقل می گویند روز، به نفس می گویند شب. بحث لیلة القدر در اینجا برایتان حل شود. به عقل می گویند روز، یوم الجمع. قلب یا نفس را می گویند شب. لیله. جبرئیل، لیلة القدر هست. عقل اول، یوم الجمع هست. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را ازش تعبیر می کنند به روز یا یوم. این نور به جبرئیل می تابد ازش متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست ازش تعبیر می کنند به شب.
کثرت خوب نیست وحدت خوب هست. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن گفته اند نور، روز و یوم و یوم الجمع هم هست. یعنی آن نوری که جمع هست همه اسماء خدا در آن جمع هست. اما این نور که می تابد به جبرئیل، جبرئیل متکثرش می کند. و لذا جبرئیل را می گویند لیلة القدر. شب به او می گویند. شب عدم نور هست. روز وجود نور هست. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن گفته اند روز. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت ست، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت هست از این جاست که به جبرئیل می گوییم لیلة القدر.
حالا عقل خود پیغمبر یوم الجمع هست. یعنی با عقل اول اتحاد پیدا کرده، عقل پیغمبر روز است روز. در آنجا نور الله به عقل اول خورده و این نور روز هست چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع هست پس عقل پیغمبر می شود یوم الجمع. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لیلة القدر نیست قلب کارایی ندارد.
اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش قوت پیدا کرده با عقل پدرش، هم نفس خیلی قوت پیدا کرده با جبرئیل اتحاد پیدا کرده، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع هست و هم لیل القدر. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده و این عقل را روشن کرده شده روز و چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء هست همه اسماء را به یک وجود واحد دارد عقل فاطمه می شود یوم الجمع از آنجا می تاباند به قلب خودش می شود لیل القدر چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم هست لذا این که می گوید انا انزلناه فی لیلة القدر.
ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. می شه دو جور تفسیرش کنیم: ما نازلش کردیم از عقل اول به مقام جبرئیل که جبرئیل شب هست. یا بگو نازلش کردیم از عقل پیغمبر به قلب فاطمه. قرآن را در لیلة القدر از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل هست از آنجا نازلش کردیم بر قلب فاطمه، آن قلب می شود لیلة القدر. فاطمه زهرا درمقام قلب هست. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم عیب ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل هست و از جهت قلبی، لیلة القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند دیگه عالم پیدا می شود و غرض خدا برآورده می شود که می خواست فیض وجود به آخرین مرتبه خودش برسد که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه که نمی شود باید واحد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید.
حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند لذا این که گفتیم انا انزلناه فی لیلة القدر. قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم عیب ندارد چون امام زمان در مقام قلب هست مقام قلب هم دارد. و بنابراین اینکه اینها هستند این یازده نفر باید باشند. شما ببینید در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی عالم را تدبیر کند. چون عرض کردم عقل هست دیگر نمی توانست باز کند این نور را. باید در کنارش فاطمه باشد که این نور از عقل علی به قلب فاطمه بتابد تا بعد از یوم الجمع عقل علی به لیلة القدر قلب فاطمه بتابد در آنجا آن نور متجزی شود، جدا شود تا عالم آفرینش پدیدار شود و تدبیر شود. بعد از حضرت فاطمه زهرا دیگر دو نفر نیستند علی و فاطمه نیستند. امام حسن هم در مقام عقل هست هم در مقام قلب. امام حسین هم در مقام عقل هست هم درمقام قلب. امام حسن در مقام عقلش نور الله را می گیرد می تاباند به قلبش، قلب آن را باز می کند تجزیه می کند، عالم طبیعت خلق می شود ایجاد می شود تدبیر می شود به همین ترتیب تا اولاد دیگر.
این روایت لولاک می خواهد بگوید که حضرت زهرا در مقام قلب هست.
*******************************************************************************************
پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها
علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله
http://meraatezat.blog.ir/post/142/حقیقت-لیلة-القدر
*بسم الله الرحمن الرحیم *
آیا ربطی بین امام زمان و حضرت رقیه و ما است ؟
بله ؛ یکی از درس های که رقیه سلام الله علیها به ما داده اند امام شناسی بوده است ؛ هر چه گفتند تنها گفت من پدرم و آقایم را می خواهم ؛ منتظر، آن است که هر چه بهش بدهند بگوید من آقایم را می خواهم تا به آقایم وصل نشوم آرام نمی شوم ، ما درس انتظار از حضرت رقیه می گیریم .
در باب حضرت رقیه سلام الله علیها علما بی ادبی نمی کنند و گفته اند رقیه سلام الله علیها مانند سوره توحید قرآن است ، کوتاه و کوچک است ؛ اما اسراری در آن نهفته است ، تا ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اسرار آن استخراج شود.
و همانطوری که سفارش اکید است در نماز یک بار خوانده شود می گویند اگر می خواهید متوسل به هر کسی شوید باید از رقیه هم بگویید ، نماز بدون سوره توحید ناقص است توسل بدون رقیه سلام الله علیها جا نمی افتد . سوره توحید یک سوم قرآن است ، حسین قرآن ناطق است و حضرت زینب یک سوم قرآن و رقیه نیز یک سوم دیگر قرآن است و یک سوم ابو الفضل العباس علیه السلام . این نام آنقدر مقدس است که زمانی که صدایش می کنی بدون مراجعه به پدر و برادرش و. مشکل مردم را حل می کند !!!
امشب اگر می خواهی به رقیه توسل بگیری روی زمین بنشین و 7 لقمه نان درست کن و شمعی روشن کن.
توسل به ایشان یک شرط اساسی دارد و آن از اسم رقیه پیداست.
رقیه سلام الله علیها – از اسم ایشان معلوم است – رقیه یعنی ارتقا دهنده ، بالا برنده ، کسی که می خواهد به ایشان متوسل شود باید از زمین گذشته باشد ، ذهن و فکر و ادب و بینش او از زمین گذشته باشد و عروج فکری و عملی و روحی داشته باشد اگر بتوانی گوشه دامن ایشان را بگیری تو را تا به آسمان می رساند ، تو را به معراج می رساند
چای روضه حسین علیه السلام تو را شفا می دهد ، دختر حسین علیه السلام نمی تواند تو را آسمانی کند ؟! تنها دل می خواهد ، باور داشته باش !
از نامش پیداست که درک و شعور انسان را زیاد می کند .
رقیه کیست ؟ عشق حسین علیه السلام – حتی می خواهم بگویم رقیه بالا برنده عمه جانش ، زینب سلام الله علیها السلام است . کنار علقمه آقا امام حسین علیه السلام با آن همه مصیبت هایی که دیده بود سرپا بود در هنگامی که برادرش به شهادت رسید و بالای سر او رسید گفت : الان کمر من شکست و حالا حضرت زینب سلام الله علیها سرهای بریده دیده ، شکنجه ها دیده ، در هنگام سحر که رقیه را دفن کردند گفت الان کمرم شکستی رقیه ، عمه را بُرد علقمه کار پدرش حسین علیه السلام.
کیست رقیه ؟ حدیث است – شعار نیست – امروز اگر ابراهیم خلیل ، موسی کلیم ، عیسی مسیح هم اگر زنده بودند شبکه های ضریحش را می گرفتند و می گفتند : بنت الحسین کمکمان کن ، نیازمند نگاهش بودند !!
کیست رقیه ؟ مظلومه ای که ما ایشان را نمی شناسیم اگر الان راه باز شود و به زیارت او بروید کی ها می روند ، خانم هایی می روند که عروسک در حرم ایشان می اندازند ! این قدر شناخته اند که بچه بوده است ! بشناس کی است تا تو را به معراج ببرد ! آنکه می خواهد برای رقیه اسباب بازی ببرد منظومه شمشی را ببرد تا او با آن بازی کند ، کره عالم را ببر تا با آن بازی کند ، مگر واقعا بچه سه ساله دیده ای ؟
کیست این رقیه ؟ می خوانند که امشب زمانی که گریه کرد ، یزید دلش سوخت ، شما چی فکر می کنید ، یعنی یزید و دل سوختن ! یا می گویند گفت سر را ببرید و نه نه سر گنج اتاقش بود ، ندیمی داشت برای اینکه او بسیار می ترسید آن قدر شعر و قصه و حکایت برای او می گفت تا بخوابد ، نصف شب غلغله شده ، نه رقیه آن است که ما می شناسیم و نه یزید آن ملعونی که ما می شناسیم و نه آن رأس مطهر ! یزید سر را نفرستاد و دلش هم نسوخت و نه رقیه فکر کرد برایش غذا آورده اند بلکه رقیه اراده سر پدر کرد ، خواست سر پدرش را ، پس سر حسین به پرواز در آمده ، سر دیگر در تشت بند نشد ، دیگه در اتاق بند نشد ، اراده رقیه سر حسین را به پرواز در می آورد اگر الان برای ما اراده کند چه می کند برای ما ! اگر بخواهد برای ما چه شود ؟! پس آن ملعون ترسید و یزید بلند شد گفت چه خبره ، سر را دید وحشت کرد ، گفت سر را بیرون ببرید ؛ سر را در تشت می آورند ، نور این سر داخل تشت مانند خورشید می درخشید ، بلکه فوق خورشید نور می داد و شروع به تابیدن کرد . در کنج خرابه زینب طَبق را گرفت ؛ همه سر را زیارت کردند ، رقیه نتوانست سر را بلند کند . فریادی کشید زینب ،که همه شامی ها به سوی خرابه دویدند .
************
نقل از خانم اکبری
*بسم الله الرحمن الرحیم *
امشب که با تو انس به ویران گرفته ام
ویرانه را به جای گلستان گرفته ام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام
پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی
گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام
از بس که پا به صحرا دویده ام
یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام
از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست
نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام
زهرا به چادرش زعلی (ع) می گرفت رو
من از تو رو به موی پریشان گرفته ام
من بلبل حسینم و افتادم از نوا
چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام
بر داغدیده شاخۀ گل هدیه می برند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام
(میثم) مدار خوف زموج بلا که من
دست تو را به دامن طوفان گرفته ام
____________
شاعر استاد حاج غلامرضا سازگار
*******************************
تو را چه بنامم ؟
این شعر استاد ابهاماتی که در اسرار نام تو بود برایم روشن ساخت
اینکه ابجد نامت که عدد 315 بود همان اعداد در ابجد" فاطمه" 135 و همان اعداد در ابجد " قرآن "=351
حتما سری در این نهفته است .
رقیه
نامت رقیه است .
بعضی در اسم تو شک کرده اند .
که در تاریخ همچین اسمی نیامده .
آنقدر این حادثه عظیم و غیر قابل باور و تحمل بشر است که این را وسیله ای قرار می دهند که منکر شما شوند .
مگر می شود در چیزی که از طرف شما رسیده به شک و شبهه رسید ؟
حتما حقیقتی بوده که اینگونه به ما رسیده است
تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت همه دلها را به تلاطم درآورده است
پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی
حال اسرار نامت را می فهمم.
و این شعر استاد راه گشای این اسرار است .
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام
************************
رابطه نامت " رقیه " با " قرآن "
رقیه ابجد کبیر آن =315 و ابجد کبیر " قرآن "=351
315=300+15 ، رقیه افشا کننده عدد 15 است .
عدد 15؟
بله 15 ابجد وضعی قرآن است
رقیه افشا کننده " قرآن " است .
15=ابجد حوا .(فاطمه حوای است)
15 جایگاه عدد 'س'،ابجد'س'=60
و60=ابجد ام ابیها
او هم برای پدرش ام ابیها بود.
رقیه افشا کننده فاطمه است.
چرا که ابجد صغیر " رقیه " 27 = ابجد صغیر " فاطمه "
ابجد وضعی بینات " رقیه " =21 = ابجد صغیر " زهرا "
دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست
وطن در کربلا دارد رقیه
بمیرم از چه لبهایت کبود است
بگو م به پا دارد رقیه
پدر بر چهره ام یک دم نظر کن
رُخ زهرا نما دارد رقیه
و عدد 21 است و اسرار بسیار .
سوره حمد فقط 21 حرف بدون تکرار دارد و
امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول اکرم نقل می کنند که خدا به من گفت: «وَلَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر، 87)
حضرت می گوید: خدا سوره حمد را در برابر همه قرآن قرار داد و بر نازل کردن آن بخصوص بر من منّت نهاد بعد فرمود: فاتحة الکتاب شریف ترین چیزى است که در گنجینههاى عرش است.
*************************
ابجد وضعی " رقیه " =54 = ابجد صغیر " قرآن "
رابطه قرآن را با رقیه دریافتی؟
در آن شب او نیز شد قرآن ، به حقیقت ملکوتی خود پیوست ، حقیقت ملکوتی اش در عالم " عقل " همان قرآن است .
برای رسیدن به این حقیقت باید .
این است تحت اراده او بودن
او می پسندد امام حسین و فرزندانش را اینگونه ببیند .
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
رقیه نیز جزء ارواحی بود که حلّت بفنائک شد ، در فناء پدر او نیز شد حقیقت پدر
یعنی قرآن
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام
و اما
ارتباط قرآن با امام حسین علیه السلام:
ابجد صغیر بسیط قرآن ،٤۷ برابر هست با ابجد وضعی "حسین" .
حسین بسیط قرآن است
بسیط حسین،۶٤۸ که٤۰۰+۲۴۸هست
۲۴۸ابجد کبیر بینات قرآن هست.
حسین روشن کننده بینات قرآن
در عاشورا ،قرآن را بر سر نیزه کردند .
تاریخ تکرار شد .
زمانی که در جنگ صفین در برابر آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با پیشنهاد عمرو عاص پلید، سپاه معاویه قرآن را بر سر نیزه کردند .
در عاشورا قرآن ناطق را ، حقیقت قرآن را بر سر نیزه کردند
چرا که ابجد " حسین " =128 = 100+28 و 28 تعداد حروف عربی است و آقا ابا عبدالله نگه دارنده 28 حرف ، نگهدارنده قرآن ، ابجد "ق" =100 ،
نگهدارنده رسالت و ولایت ، نگهدارنده دین .
و در عاشورا با حقیقت قرآن چه کردند .
*****************
** بسم رب المهدی **
بسم الله الرحمن الرحیم
و اللَّیْلِ إِذا یَغْشى
و النَّهارِ إِذا تَجَلَّى
سوگند به شب هنگامیکه روز را می پوشاند هنگامى که روز را فرا مى گیرد. در جاى دیگر نیز فرموده:
یغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ
پوشانده می شود
فراگیرى زمین و یا فراگیرى و پوشاندن قرص خورشید است ،نهار، انسانی است که دائما آفتاب حقیقت (شمس) بر وی در حال تابش است.
و النَّهارِ إِذا تَجَلَّى"
" تجلى" به معناى ظهور و پیدا شدن چیزى است بعد از خفاء و ناپیدائی
لیل آن تاریکی موقت است و مستعد روز شدن .لیل رفتن در خفا و ناپیدایی است از دیدگان غفلت زده و در ظلمت ،ظلمت آن تاریکی است که در آن امیدی به نور نیست .ولی لیل امید است که تبدیل به روز شود .
ابجد کبیر بینات لیل=83=ابجد کبیر بینات مهدی
ابجد کبیر بینات اللیل =59=ابجد مهدی
ابجد کبیر لیل =70=ابجد وضعی بسیط مهدی
*******************************
مولای من این اعداد چه اسراری را در خود دارند .
شما مظهر لیل هستی و سوره ای در قرآن حکایت از غیبت شما دارد
سوره لیل
سوگند به شب ،سوگند به لیل ،سوگند به غیبتی که ظهور و تجلی شما را در زمین پوشانده.در زیارت آل یاسین نیز سلام می دهیم:
السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی.
سلام بر شما ، سلام بر این شان از غیبت شما و ظهور و تجلی شما ، با سلام بر این شان از وجود شما خود را در پناه و امنیت قرار می دهم در این لیل غیبت .
در سوره والفجرش
خداوند سوگند می خورد
والفجر
قسم به سپیده دم ،قسم به دمی که لیل می خواهد تبدیل به نهار شود و طلوع آفتاب است
آن دم لحظه ظهور شماست آقا جان
واللیل اذا یسر ،
قسم به شب هنگامیکه می گذرد
و من امید دارم به تجلی و ظهورت چرا که خداوند قسم یاد کرده والنهار اذا تجلی ، آن وجه نورانی ات روزی در ارض وجودی ام تجلی خواهد کرد
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة
یا صاحب امان.
ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً
ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺮﻭﺭﺩﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﺯ ﺮﺩ .
فادْخُلِی فِی عِبَادِی
ﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻨﺪﺎﻧﻢ ﺩﺭﺁﻱ
وادْخُلِی جَنَّتِی
ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺘﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮ .
و آنجایی که تلالو ظهورت همه جا را فرا میگیرد آنجا ''جنت من ''است
فی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
ولِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
به امید ظهور مولایم چرا که او لیلی است که امید به ظهور و طلوعش دارم
در دعای روز پنجشنبه ،روز قبل از جمعه می خوانیم :
اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ، وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ، وَکَسانی ضِیآئَهُ وَ اَ نـَا فی نِعْمَتِهِ، اَللَّـهُمَّ فَکَما اَبْقَیْتَنی لَهُ فَاَبْقِنی لاِمْثالِهِ، وَ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّد وَ آلِهِ.
********************
درباره این سایت